-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 30 فروردینماه سال 1385 00:23
تفاوت شب با روز این است که شب ها باید چراغ روشن کنیم. بین من و تو راهی نیست، ترافیک میانمان کمی سنگین شده است عصر ها و صبح ها...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 فروردینماه سال 1385 01:07
bang bang I wish I could've shoot you down bang bang I wish you had hit the ground bang bang And I could enjoy that awful sound bang bang yes! Ive shot my baby down
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 فروردینماه سال 1385 01:22
وقتی می بینم این بچه های بازیگر تو این فیلمای خارجی چه خوب بازی می کنن وحشت می کنم.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 فروردینماه سال 1385 01:25
هدفون جدیدم خدااااااست. باعث می شه کم تر به آدما نیاز داشته باشم. کم کم داره از پول خوشم میاد...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 فروردینماه سال 1385 01:44
صبر کن. وقتی صبر می کنی همه چیز درست می شود. و خراب تر. همه چیز به آن سمتی که باید برود می رود در آخر. هیچ کاره ای. چرا حرف نمی زنی؟ نه این که مستقیم این را بگوید ولی با بازویش که می زند آرام و می پرسد یعنی همین. در جمع دوستان او نشسته ای اول و آخر. کمی بعد که به خودت می آیی دوستان تو دوستان او شده اند و حرف هایت......
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 21 فروردینماه سال 1385 23:26
من از تو ضربه نخوردم. نه. انقدر هلم دادی تا افتادم.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 فروردینماه سال 1385 23:52
ما نسل خوش بختی هستیم.دوران جوانی مان با دوران اوج رونالدینیو مصادف شده است...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 19 فروردینماه سال 1385 00:42
می گن ایرانیا حافظه ی تاریخی ندارن. من از این حرفای قلمبه چیزی حالیم نمی شه، ولی با حافظه ش موافقم.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 17 فروردینماه سال 1385 22:39
برای برقراری یک رابطه اجماع لازمه. برای به هم زدنش فردیت کافیه.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 16 فروردینماه سال 1385 00:25
به اندازه ی عملیات نظامی خلیج فارس گستاخی. پ ن: و وقیح.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 فروردینماه سال 1385 01:12
رفت سراغ کاغذپاره ها. توی یک دفتر نگاهشان داشته بود که داشت می ترکید آنقدر که پر بود آن قدر که... ( نگاه داشتن) . نامه ها. یک آدرس. یک نقاشی کوچولو با خودکار. یک نقطه بازی.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 فروردینماه سال 1385 02:34
دامنش را با نوک انگشتانش لمس کرد. تنها چیزی بود که درد تنهاییش را تسلی می داد. هیچ کاری نمی توانست بکند. بعضی وقت ها دوست داشت می توانست فرار کند. هر چند همیشه به حل کردن همه چیز امیدوار بود... حالا تنها چیزی که می توانست به آن متوسل شود همین دامن بود که همان اوایل پوشیدنش احساس کرده بود که چه قدر... مهم نیست. حالا...
-
دیگر نمی خندی
پنجشنبه 3 فروردینماه سال 1385 23:22
بنگ بنگ رو هم داشتن. خواستم بذارم... تاریک بود. منم مست بودم.آی هیت دِ گروند.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 2 فروردینماه سال 1385 00:56
سرطان خیلی باحاله. اگه آدم بدونه کی می میره.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 اسفندماه سال 1384 17:59
پایان سال کهنه. تبریک. از ۸۴ حالم به هم می خوره. ببینید می تونید بین ۱۲ امام و هفتاد و دو تن رابطه ای پیدا کنید؟
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 20 اسفندماه سال 1384 00:22
ابروهایم را دوست داشت. هر روز صبح در آینه به ابروهایم نگاه می کردم. و به تیغ.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 17 اسفندماه سال 1384 21:14
عشق مردها نفوذ می کند. عشق زن ها در بر می گیرد. فرار کن.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 اسفندماه سال 1384 00:21
وقتی کسی را به تنهاییم ترجیح می دهم.
-
گیتارو با خودت نبر
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1384 00:44
و اما سه تا آرزوی بنده برای جناب غول: این که بتونم خودم رو بغل کنم. به عنوان یه آدم دیگه.آخه بغل کردن هر آدمی یه حسی داره می دونی که، تازه بغل کردن یه آدم در زمان های مختلف هم...ولی ولش کن. این کار از دست آقای غول هم بر نمی آد. این که بتونم مادر شم. یعنی یه بچه از تو شیکمم بیاد بیرون. آخه اون آقا ژاپنیه نتونست بچه به...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 بهمنماه سال 1384 00:24
همون طور که حتماً خودتون فهمیدین من دیگه حرفی واسه گفتن ندارم. معنیش این نیست که دیگه بلاگ نمی نویسم. ولی می تونین یه مدت چک نکنین.
-
هیشکی مث تو نمی تونه نمی تونه قلبمو بخونه
جمعه 14 بهمنماه سال 1384 01:08
-
پاریس تهران
چهارشنبه 12 بهمنماه سال 1384 00:24
http://www.sing365.com/music/lyric.nsf/Parisienne-Moonlight-lyrics-Anathema/AE00B9FA9FF28AAC48256C4800213E02 I can not hide You know...I tried To be who I couldn't be I tried to see inside of you ...
-
Marital Status: Single, Not Looking Sex: Female
سهشنبه 11 بهمنماه سال 1384 01:40
صدای اسپیکر رو زیاد می کنم. همیشه چیزی هست که بخواهی به خاطرش صدای اسپیکر را زیاد کنی. جدیداً احساس می کنم تمام اسپیکر ها و هدفون ها آشغالند. هیچ وقت آن قدر که باید زیاد نمی شوند. آن قدر که گوش های من لازم دارند. قبلاً ها یادم هست همی چیز لا اقل دو وجه داشت. بخش لذت بخش و بخش رنج آور. حالا این که اسم کدام را روی چه...
-
B patient
دوشنبه 10 بهمنماه سال 1384 20:36
یک عروسک که دست ندارد. نه به این خاطر که دست نداشتن سمبولیک است یا قرار است جناب عالی را یاد چیزی بیندازد. مگر وقتی عروسک بی دست پسر خاله ات را می بینی یاد چیز خاصی قرار است بیفتی.حالا سر این که خودت یکی از این عروسک ها را داشته ای یا اصلاً مگر پسرها عروسک بازی می کنند نمی خواهم بحث کنم. اصلاً شاید دست نداشتن خصوصیت...
-
B عنوان
یکشنبه 9 بهمنماه سال 1384 02:23
ما خوش بختیم. مشکل این جاست که دیگر بخت نمی تواند دردی از دردهایمان دوا کند.
-
warum
شنبه 8 بهمنماه سال 1384 00:54
در حالی که مواظبم متوجه نشوی تو، تمام چیزهایی هستی که می خواهم، و تمام چیزهایی هستی که دارم، دهانم را نزدیک گوشت می آورم و آهسته می گویم: تو تمام اون چیزایی هستی که من می خوام و همه ی چیزایی هستی که دارم. گند می زنم.صدایم لرزیده مثل برق نگاهم احتمالاً. خیالم از نگاه راحت است که خیلی وقت است مستقیم نگاهش نکرده ای.نمی...
-
سردمه ( دیالوگی از تئاتر عادل ها ساخته ی قطب الدین صادقی)
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1384 01:28
باران می بارد. پیاده می شوم. قرار بود برف باشد. بالاتر برف بود. شاش دارد خفه ام می کند. پارک خلوت است این موقع شب. می روم پشت درختی. صدای در می آید. بدم می آید از بیرون شاشیدن. شاید چون همیشه فکر می کند کسی مرا می بیند. خدا باید خیلی وحشتناک باشد. چرا فکر می کنم باید بشاشم؟ تا خانه صبر می کنم.
-
goodbye my lover
چهارشنبه 5 بهمنماه سال 1384 01:23
در تعجبم چرا اسم آدم های خفن را ستاره می گذارند. ستاره ها کم نورند. می شود در دیگ ریختشان و با آب زیاد پخت... ساعت دوازده و نیم شب منتظر تاکسی می شوم در میدان شهرک و چهار نفر دیگر اضافه می شوند و یک اتوبوس می آید سوارمان می کند با کرایه ی دویست که پنجاه تومن از خطی بیش تر است. پول خوردهایم می شود صد و نود و پنج تومان....
-
به فضاحات ادامه می دهیم
دوشنبه 3 بهمنماه سال 1384 15:17
مصیبت وقتی ست که اشک های یک مرد بی ارزش بشوند که شدند. ما درست در مصیبت ایستاده ایم. نه! ببخشید! بر اساس تعریف ارائه شده مصیبت یک موقعیت زمانی ـ مکانی ست. ما درست در مصیبت قرار گرفته ایم. این یکی شاید بهتر باشد. چون قرار گرفتن هم بار زمانی دارد و هم مکانی. خوش به حالمان که لااقل قرار گرفته ایم. همه چیز را مدیون دستور...
-
بات آیم ستیل رایت هیر
دوشنبه 3 بهمنماه سال 1384 00:38
عمل کرده شکمش را. دیگر رعایت می کند. شب ها هم زودتر می خوابد حتی. همین است آدمیزاد... برای هر چیزی پول خرج کند بیش تر قدرش را می داند. شکمش را می گویم. میدانم... پول داده که برش دارند... ولی... آدم ها فکر می کنند دماغشان را عمل کنند خوشگل می شوند. شاید هم وقتی دماغ عمل شده می بینند فکر می کنند خوشگل است قاعدتاً. در...