۱۲

 

مرد باید زشت باشد. 

 

 

صبح ها 

با صدای گوش خراش درخت ها بیدار می شوم 

با صدای نکره ی سبزه ها 

و خاک  

 

 

روز ها 

صدای گرفته ی نفس ماشین ها را می شنوم 

دلم برایشان می سوزد 

برای آسمان خراش های به فلک کشیده 

و چراغ های راهنما 

 

شب ها 

با بازوهای لاغرم در آغوشت می کشم 

با انگشتان بلند و باریکم نوازشت می کنم 

و با صدای مردانه ام 

 برایت لالایی می خوانم... 

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
ماهان مهدوی دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:54 ب.ظ http://pord.blogfa.com/

صدای گرفته ی نفس ماشین ها را می شنوم

دلم برایشان می سوزد

برای آسمان خراش های به فلک کشیده

و چراغ های راهنما

منیره حسینی دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:01 ب.ظ http://www.monire25.blogfa.com

با فضای صبح مشکل دارم اما بقیه خیلی خوب بود کاش از صبح تصویرای دیگه ای می اوردی که عینی باشند مثل روز و شب

ممنونم ما کان
همیشه باش

حبیب محمدزاده دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:06 ب.ظ http://www.gramafon.persianblog.ir

سلام
اون قسمت :
... با صدای مردانه ام / برایت لالایی می خوانم...
را شدیدن هستم
چون صدای تو ۱۵ مرداد ۸۹ قضیه دارد
.........................................................
اما راجع به این شعر :
معمولن شعرهای تو این ویژگی عاطفه ی آشنا را نداشت و در این جااتفاق افتاد .
یا باید ادامه دهی تا بیشتر شکل بگیرد یا باید دست بکشی .
من فکر می کنم روش قبلی تو آوانگارد و بهتر از تجربه ی غالب شعر این روزگار فارسی است .

رویاآل علی(قاصدکم) چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:14 ق.ظ http://ghasedakam.blogfa.com/

سلام ماکان عزیز
صبح ها

با صدای گوش خراش درخت ها بیدار می شوم

با صدای نکره ی سبزه ها

و خاک

ماکان شروعت زیبا بود
میتونی بیشتر روی ادامه شعرت کار کنی
شاعر بمان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد