حرف می زنم.
چند ساعته که دارم حرف می زنم.
سیگارت تموم می شه،
صبر می کنم تا بعدی رو روشن کنی.
حرف می زنم.

*

اگر فشار هوا تغییر کرد ماسک بزنید،
اگر هواپیما سقوط کرد جلیقه ی نجات بپوشید،
و اگر دلتان گرفت بغل دستیتان را بغل کنید.

*

دیگر بوی نویی نمی دهد
کلاویه هایش بوی دست هایم را گرفته اند،
پیانوام را می گویم!
فکر کنم آغوشش زیادی برای من بزرگ باشد...
می خواهم فقط دوست معمولی اش باشم،
بدون این که چیزی بین ما تغییر کند.

*

رویت حرف بلند می کنم،
روی حرف هایم دست می زنی...
می شه خواهش کنم فقط سیگارت رو بکشی؟

*

ماسک را به این حالت روی صورت قرار دهید...
یک در در جلو،یک در در عقب،دو در در قسمت کناری روی بال ها...
و این هم روش بغل کردن.

*

تا حالا کسی زده تت؟
یه جوری که صدا بدی...داد بزنی...نفست در نیاد؟
بسه...
         دست از سر این پیانو بردار...

*

بدون این که بدونم دارم سرت داد می کشم،
سیگارت رو نصفه خاموش می کنی،
خفقون می گیرم.

بدنم درد می کنه.تب دارم.فردا صبح امتحان دارم.از همه ی آدم های دور و برم که به خودم الکی می گم این با بقیه فرق داره حالم به هم می خوره.از همه.می خوام تنها باشم. از هر کسی که منو گول می زنه که تنها نیستم حالم به هم می خوره.تنهایی می خوام.می خوام بفهمم که تنهام...از تنها شدن حالم به هم می خوره...می خوام تنها بمونم.همون جوری که هستم...از دروغ خسته شدم...از این که فکر کنم بقیه دوسم دارن گهم گرفته.کسی منو دوست نداره و من از همه حالم به هم می خوره.

مرد نیستم اگه بذارم دوستای معمولی شیم.فکر کردی من مثل بقیه م؟ می بینم طرف پایه نیست ولش می کنم بره؟فکر می کنی تو واسه م مثل بقیه ای؟

مرد نیستم اگه وقتی گفتی نه لخت مادرزاد نرم تو برفای دیزین داد بزنم که عاشقم.بعد دراز نکشم تا وقتی که یا ببرنم بیمارستان،یا تیمارستان،یا تو بیای جمعم کنی...

بابا بسه دیگه، چه قدر آدم باید از کسایی که دوست داره بگذره! چه قدر باید کسایی رو که دوسش دارن دوست نداشته باشه..به خاطر تو!مرد نیستم اگه...


آره.نیستم.خیلی وقته می دونم...مرد نیستم...




پ ن:برو بابا...اصلاً هم جواد نیست.
پ ن۲:سهیل این مطلبم رو دوست داشتی؟:))

چند نکته:


اگر در هوای سرد سرتان را بالا بگیرید سردتان نمی شود.


مهدی و مهرناز در شب عروسیشان زشت بودند.مهدی مرا بغل نکرد.


میانجیگری:هر آنچه به میانه ی جگر آغشته باشد،آنچه مربوط به درون جگر است.


هفته ای سه بار رقص به مدت ۵ ساعت برای هر انسانی لازم گزارش شده است.


 وقتی گفتم بیا کاتش کنیم فقط می خواستم تو هم یه ذره دوستم داشته باشی.اه!از خودم...


پنجم موازی غلط نیست.


داد بزنید.چه برای یک نفر چه برای ششصد نفر،ولی مواظب باشید از روی خشونت نباشد.صدایتان می گیرد،ولی مهم نیست.


قاعدتاً باید آدم لطیف تری باشم.یادم رفتم.


خب شاید تو می خواستی زشت باشن.شاید تو نمی خواستی بغلش کنی.


در هوای سرد خودتان را بغل کنید.


چه فرقی می کنه وقتی تعدیل متساوی ریده به همه ی فاصله ها؟


به شونه هات که فکر کردم چشامو بستم.هیشکی نفهمید چرا.عشق نیست...نه؟


سه بار در سکوت کامل خودتون رو صدا کنین.یه جوری که انگار می خواین خودتون رو از خواب بیدار کنین.


شیفراژ فاصله هامون باید خیلی احمقانه باشه.تو که یکی بیشتر نیستی.من باید دو تا شم.اونی که بغل می کنه،و اونی که می خواد کاتش کنه.


شب نیست اسکول!هوا ابریه!


از گفتن دوستت دارم بپرهیزید.(فردا که واقعاً دوسش داشتی مثل خر می مونی تو گل.و فردا که واقعاً تر دوسش داشتی...)


در وبلاگ از نوشتن مطالب مزخرف بپرهیزید. لازم نیست حتماً آپدیت کنید دوست عزیز!

متوجه یه مطلب جالب دیگه تو ارکات شدم. توی قسمت کارما برای trusty صورت خندان،برای cool یخ،و برای sexy قلب گذاشته.مثل این که علاوه بر تکنولوژی تعاریف هم تغییر کردن...پسر بجنب که کلی عقبیم!





هر سه تا قلبِ n نفر فرندلیستم رو پر کردم.شاید به نظرم همه سکسی ان...؟



نمره هایم هر روز بیست تر می شوند،
و شعرهایم جوادتر.

ترم بعد بیست و یک واحد می خواهم،
و یک وبلاگِ دات کام...


اااااااااااااااااااااااه...ولش کن!
به عشق تو مشروط می شوم،
و می دانم،
شرط را از همین حالا باخته ام...


برای دومین بار تو زندگیم سوار هواپیما شدم.اولین بار خیلی بچه بودم...یادم نیست. با خانواده رفتیم اصفهان. این دفعه هم رفتم اصفهان. رفتم که تولد رفیق مالیخولیاییم رو بهش تبریک بگم. چه قدر سکوت رفیقم سنگین بود... اصفهان بچگی هام، سنگ های نور و کاشی های آبی با سکوت رفیقم خنثی می شد. در مرزها با هم راه رفتیم و حرف زدیم...ترانه خواست.خواندم.سؤال کردم.سکوت کرد...



تازه فهمیدم چرا بعضیا از هواپیما می ترسن.وقتی از زمین کنده می شی احساس می کنی تمام چیزایی که بهشون تکیه داده بودی رو از دست دادی.صدای چرخا جاشو به صدای اصطکاک هوا می ده. و تو خودت رو تنها می بینی.بعضیا می ترسن.دوست دارم از همه چیز بکنم.از همه ی موفقیت هام.از آدمایی که دوسشون دارم و دوستم دارن.می خوام پرواز کنم.ترم بعد رو مرخصی بگیرم،کار گروه رو ول کنم،آواز،پیانو...هر چیزی که می گن توش استعداد دارم رو ول کنم و برم توی نمایشگاه بین المللی مسؤول کافی شاپ شم. تو کنفرانس قلب آپاراتچی شم،یا برای این که از آدما بکنم برم تو کویر معلم شم.معلم بچه های کویر...وای! چه قدر بچه ها رو دوست دارم!مشکل من با استادا اینه که وقتی واقعاً یکیشونو دوست دارم نمی تونم بهش بگم.الان دلم واسه ی استاده سوخت! شاید اونم شاگردشو دوست داشته باشه!!


دیگه اراجیف بسه.سفر سی ساعته ی خوبی داشتم.هدفم این بود که بگم آرمان دوست دارم.با تمام سکوت هات.نمی دونم موفق شدم یا نه. صبح امتحان دارم.می رم بخوابم.

با کامران حرف می زدم چند ماه پیشا... گفت یه روزی می فهمی که تنهایی...گفتم اینم از اون حرفای افسرده س.بهش گفتم مگه تو الان تنهایی؟گفتم من که فکر نمی کنم هیچ وقت تنها بشم.گفت خیلی طول نمی کشه... شاید خیلی آدم دوروبرت باشه،ولی می فهمی که تنهایی...



کیا وبلاگ منو می خونن؟مهدی تو می خونی؟بهنام تو چی؟سیاوش ...؟عمو کامران تو می خونی...؟هه...اصلاً شاید ندونی وبلاگ چیه...حسام امامی تو می خونی؟روشن...آرش...آیدا... تو چی مهرناز؟تو می خونی آرمان...بهروز هم می خونه...ثمین...فراز...خاله لی لا و عمو عباس...حتی مانی...پریسا...دلارام...خیلیا...لویک...تویک!...بچه های پیش دانشگاهی...سروش...بچه های کلاس زبان...کنکور...دانشگاه...شاید همه این مطلب رو بخونن...پس من می نویسم.نه به خاطر این که دلتون واسه م بسوزه یا بهم زنگ بزنین.واسه این می گم که اعتراف به چیزهایی که هستن خیلی خوبه...آدم سبک می شه...



من تنهام.




بعضی وقتا از این که کامران چه قدر راست می گه لجم می گیره.

گرفتن یک عکس یک لحظه طول می کشد.
صاف می نشینم و لبخند می زنم.
بیخودی ساعت هایت را با عکس هایم تلف نکن،
بیش تر از ک لحظه مهربان بودن برایم سخت است...

وضعیتیه...کسی وبلاگمو نمی خونه...انقدر مزخرفات نوشتم توش که فقط دوست دارم به مطالب آرشیوم لینک بدم بگم:ببینین! اینا رو من نوشتم!


مثل همیشه.چیزایی که کوچیکن برام مهمن،و چیزای بزرگ... مهم اینه که کدوم اتفاق بدتره،حتی اگه مهم نباشه مهمش می کنیم... جالب این جاس که اون چیزایی که برای من اتفاق بده برای انسان نرمال اصلاً اتفاق نیست. در واقع به حساب نمی آد.


هر وقت خواستین به یه آدمی بگین با بفهمونین که دوستش دارین بدونین که دوستش ندارین.(این هم نصیحت بابابزرگ)



پ ن:




     "Majeraye Medad-rangiha," ya "Ghesseye Medad-rangiha..."
 
     Baraye in onvan mishe ye filmname nevesht, na? Makan, rastesh khodam ham dorost yadam nist. Mesle vaghti ke khab mibini, baad bidar mishio joz ye hesse gongo chand ta tasvir (chand ta tavire mobhamo baeed), hich chiz bekhateret nemiad. Majeraye medad-rangiha kaboosie baraye man, ke age bekham be yad biaramesh...
 
       Engar, man medad-rangihamo az to darigh kardam...Ye tasviri daram az yek jaabeye medad-ragie 36 rang ke daresh ro mibandam, tasviri az faselei chand rooze beine mano to, va yek sokoote delkharash. Baad tasviri hast az to (ba moohaye khormayee roshan) ke sare saff be man chizi migi; yadam miad az ebarate engelisie "To Have & not to have" estefade kardi, engari goftane oon harf (shekastane oon sokoot, payeen ovordane oon divar) enghadr sakht bood ke be farsi nemitoonesti begi.  Kheili gongo mobham esharei kardi be faseleye ahmaghaneye beine mano to. Va man...engar, oon lahze man yek chizi ro daryaftam, va khastam baraye tamame omr hefzesh konam, ke dige hichvaght dobare tarikie oon hemaghat va talkhie oon pashimani ro tajrobe nakonam. Ye khatereye gong daram az Roshani ke fekr mikone Makan ye bache-pooldare, bidarde morrafahe va engar oon baes shod ke man jaabeye medad-rangimo bebandam...va baad to ba harfet sare saff negaham ro shosti va koodakim ro behem dadi...va baad tasmim gereftim ke faramoushesh konim. Zaheran to faramoush kardi...
 
 
     Hess mikonam joloye yeki az oon miza neshestam, ba noore cheragh too soratam...Na inke to dari mano bazjooyee mikoni. Faghat yadavarish baram...natoonestam khodam ro bebakhsham, saay kardam behesh fekr nakonam.
 
     Saat 12:46 shabe, hess mikonam mokham goozide. Delam mikhad bedoonam yad avarie ina be to che hessi mide...omidvaram azaret nade!
 
      Solh rafigh!
 
 
       



 
 
akhkhkhkhkhkhkh...cheghadr bachegiham'o doost daram...midooni az kolle Emailet che hessi behem dast dad?az oonjash narahat shodam ke didam too dah davazdah salegiye man'o to cheghadr bachegi gome...shayad oon moghe ham delam baraye bachegim tang mishode...va to ham ...are.ma bachegi nakardim.
 
hatman harfaye bozorgoone mizadmin...na?vaaaaaaaaaaaaaaaaaaay Roshan...cheghadr kharim...cheghadr kharim rafigh...hatman adamaye aroomi boodim...vagar na alan rock doost nadashtim...khaaaaaaaaaaaaak too saremon!!!fewkr kon!!!too oon sen FEKR mikardim!hamine ke alan khodemoono mikoshim va nemitoonim fekr nakonim...badbakhti injas ke baad az in hame saal ke nadidamet badjooori mifahmamet lanati.
 
 
rasti...man ye jabe medad rangi kharidam...mikhastam be yaade bachegi tavallode babam behesh ye naghashi bedam...hamin 5shanbe bood...majboor shodam ye pastel gachi pas bedam ke poolam be medad rangi berese...khaaaaaaaayli ahmaghane bood...hala oon jabeye medad rangi hamishe too kifame...(yani too in 3-4 rooz boode) ba khodam mibaramesh daneshgah...fekr kon!!
 
 
babate emailet mamnoon.babate in ke hasti mamnoon...va babate jabeye medadrangiha...