یه اتفاق جالب افتاده.از یه سال پیش که به صرافت وبلاگ خوندن افتادم و تو حلقه ی متصل به هم وبلاگا ،یه جورایی اونچه که دلم می خواس بشنوم رو پیدا می کردم،هرگز نتونستم اسم جاهایی که سر می زنم رو از بر شم.اعتماد می کردم به لیست سیو شده...و درست سه ماه پیش که کامپیوترم به فاک رفت...خیلی زور لازم داشت تا یادم بیاد که چی به چی بود! پری شب وبلاگتو باز پیدا کردم.ازش یه اسم ماکان یادم مونده بود و یه صفحه ی سیاه. هه!پیداش کردم که سکوتتو بخونم...جالبه...و گمونم اینم شنیدنی...جالبه...
بسه دیگه خب چقدر استراحت می کنی!!!خب بنویس دیگه!!!استاد ماکان !!میشه بنویسی؟میشه؟ میشه؟....هان؟بنویس دیگه!!!!همش استراحت!!!!! ماکان!!!!!!!!!!!!!!!با تو دارم حرف می زنم !!!!!اخوب بگو که این صدای لعنتی رو می شنوی!!!!! بنویس از دیوانگی های تو خالی ...از سگ های پوشالی ....از ..لعنت به من.................................................................................................
[ بدون نام ]
سهشنبه 25 بهمنماه سال 1384 ساعت 07:40 ب.ظ
عشق مادرانه هشتت را به هفت تبدیل کرد؟
مارال
چهارشنبه 26 بهمنماه سال 1384 ساعت 12:08 ق.ظ
مرثیه ای برای ماکان
sing what you can't say forget what you can't play
گه خوردی
به همین راحتی
خب ...دیگه حالا یک کم برو از دست این کامنت گذار ها (+خودم) یک استراحت حسابی بکن....!!!!!موفق باشی رفیق،استاد ماکان یا ماکان خالی.....خداحافظ
شدشسفشزعش۰مثبف خعف سهیث شمخدث
یه اتفاق جالب افتاده.از یه سال پیش که به صرافت وبلاگ خوندن افتادم و تو حلقه ی متصل به هم وبلاگا ،یه جورایی اونچه که دلم می خواس بشنوم رو پیدا می کردم،هرگز نتونستم اسم جاهایی که سر می زنم رو از بر شم.اعتماد می کردم به لیست سیو شده...و درست سه ماه پیش که کامپیوترم به فاک رفت...خیلی زور لازم داشت تا یادم بیاد که چی به چی بود!
پری شب وبلاگتو باز پیدا کردم.ازش یه اسم ماکان یادم مونده بود و یه صفحه ی سیاه.
هه!پیداش کردم که سکوتتو بخونم...جالبه...و گمونم اینم شنیدنی...جالبه...
پ.ن:خوبه یاد بگیرم مث تو کمی موجز بنویسم.
دارم چی میگی ..
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
لازم بود !!!!
بسه دیگه خب چقدر استراحت می کنی!!!خب بنویس دیگه!!!استاد ماکان !!میشه بنویسی؟میشه؟ میشه؟....هان؟بنویس دیگه!!!!همش استراحت!!!!! ماکان!!!!!!!!!!!!!!!با تو دارم حرف می زنم !!!!!اخوب بگو که این صدای لعنتی رو می شنوی!!!!! بنویس از دیوانگی های تو خالی ...از سگ های پوشالی ....از ..لعنت به من.................................................................................................
عشق مادرانه هشتت را به هفت تبدیل کرد؟
مرثیه ای برای ماکان
sing what you can't say
forget what you can't play
این کامنت رو صرفاْ برای این گذاشتم که تعداد کامنت هات روند بشه
خب بنویس دیگه یعنی دیگه هیچ حرفی نداری؟چی شده که دیگه نمی خوای بنویسی؟
بیا دیگه مگه همینو نمی خواستی؟تعداد کامنتات بیش از انگشتان دستت شده .
من فهمیدم اینی که معلوم نیست چی نوشته .چی نوشته
anastacia.left out alone
ها ها ها