دامنش را با نوک انگشتانش لمس کرد. تنها چیزی بود که درد تنهاییش را تسلی می داد. هیچ کاری نمی توانست بکند. بعضی وقت ها دوست داشت می توانست فرار کند. هر چند همیشه به حل کردن همه چیز امیدوار بود... حالا تنها چیزی که می توانست به آن متوسل شود همین دامن بود که همان اوایل پوشیدنش احساس کرده بود که چه قدر... مهم نیست. حالا نمی توانست به او کمکی بکند.باز هم مهم نیست. گاهی به چیزی نیاز داشت که بتواند به آن متوسل شود. حالا چه بتواند کمکش بکند و چه نتواند. و هیچ چیز نداشت... حالا که دیگر یاد همان دفعه ی اول جلوی آینه افتاده بود حتی دامن را هم نداشت. ترک زمین می کرد حتماً. فقط نمی دانست چه طوری.

 

پسر نگاهش را حفظ کرده بود. همان نگاه همه چیز تحت تسلط من است. همان نگاه من قوی ترم از این ک به راحتی. همان نگاه آن قدرها هم مهم نیست. برای زندگی کردن باید خودخواه بود. خودخواهی صفت ناپسندی نیست اصلاً. راز بقاست. و او پیروز شده بود. آیا باید به خاطر این که آهو را تکه پاره کرده، سرزنشش کنیم؟ به خاطر طبیعتش؟ آخر سوم راهنمایی خواندیم که اگر تعداد همین آهوها زیادی زیاد بشود ممکن اسن بقای جانور را به خطر بیندازد. تو یک جانوری. دختر این حرف را در حالی می زند که می داند آدم هایی که مهمند می شنوند. وقتی حل می کند احساس بهتری...

 

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
جناب وارث پاکی سه‌شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 02:48 ق.ظ http://najyeshargh.blogsky.com

درست است!
آنقدر که نمی دانیم و نمی توانیم چیزی بگوییم!

دی سه‌شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 10:52 ب.ظ

آدمها همدیگر رو تیکه پاره می کنند...اینطوری حل می کنند قضیه رو خلاص....عجیب است که دلم می خواست دنیام اونقدر کوچیک نمی شد ..که بشه تکه تکه اش کرد...اونقدر کوچیک نبود که تو مشت یکی..یکی...یکی..جا می شد...بزرگ بود..دلم می خواست اونقدر بزرگ بود که لاز م نبود برای نجاتش به چیزی متوسل شد...دنیام اونقدر بزرگ بود که برای بدست اوردنش لازم نبود............اینا کلمات منه ..از لابه لای کلمات تو کلمه های خودم رو میکشم بیرون....دزدی کلمات..در ساعت 11 شب کار کثیفی است؟....استاد ماکان؟

مارال جمعه 11 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 11:50 ق.ظ

بین جانوران تکه پاره کردن هست دلیلش هم زنجیره غذایی بود فکر کنم .
چیزی راجع به زنجیره حال کردن شنیده بودی؟
توی رده ی آدمها نه تنها زیر دستی ها تکه پاره میشوند بلکه انواع و اقسام زنجیره های حالشو بردن هم به هر نحوی رعایت میشود. که در واقع جزو اصول بقای shit محسوب میگردد.
اما در خیلی موارد زیر دستی ها یادشان میرود که کلاً جزو خصوصیات زیر دستی بودن له شدن و لگد خوردن است. یه جورایی اونها هم حال میکنند با زیر دستی بودن.
نمیشه که مثل زنجیره غذایی بالای بالا بود؟
فکر کنم نشه...

مارال شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 04:45 ب.ظ

گاهی وقتی دامن آدم لکه دار بشود ...تو میمانی و دامنت و لکه هایش... حالا هی توسل کن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد