صدای اسپیکر رو زیاد می کنم. همیشه چیزی هست که بخواهی به خاطرش صدای اسپیکر را زیاد کنی. جدیداً احساس می کنم تمام اسپیکر ها و هدفون ها آشغالند. هیچ وقت آن قدر که باید زیاد نمی شوند. آن قدر که گوش های من لازم دارند. قبلاً ها یادم هست همی چیز لا اقل دو وجه داشت. بخش لذت بخش و بخش رنج آور. حالا این که اسم کدام را روی چه کاری بگذاریم بسته به برآیند برداری شان بود که کدام طرف می چربد. حالا نمی دانم چرا از همه ی کارها ( حتی لذت بخش ترین هاشان) فقط رنج مانده است. برای چندمین بار است که این پیچ لامذهب را می چرخانم و دستم را بی اعتنا پس می زند. از این زیادتر نمی شود.
پ ن: این مطلب کاملاً سمبولیک بود.در حقیقت من الان با صدای چس موزیک گوش می دادم و همون رو هم به خواهش مامانم قطع کردم. حوصله ی هدفون هم ندارم .
صدای speaker رو زیاد میکنم
ماکان نباید اینو بنویسم و نوشتنش یعنی اینکه نمی فهمم...ولی مینوسم ..ماکان تو راچه میشود ؟ چرا دیگر نمینویسی؟نمی نویسی؟اینایی که مینویسی انگار که از سر بیحوصلگی است از نوشتن نیست..انگار که ماکان نیست...من شک دارم تو زنده ای...؟بیخیال بنویس رفیق اگه من توهم دارم که تقصیر تو نیست !!!!!!!!!!
همیشه می خونمت
صدای speaker رو کم میکنم
دراز میکشم... موبایل رو روی گردنم میگذارم
صحنه الان خیلی رمانتیک شد
چرا اینا یاد نمیگیرن ایزوله کنن اتاق ها رو؟
حالم از هرچی هدفون به هم می خوره
اینجورموقع ها ماشین + اتوبان به درد می خوره