می خوام برقصم. احساس می کنم نمی تونم. بدنم رو تکون می دم... ولی نمی رقصم. دیگه نمی تونم برقصم. قبلنا یه چیزی می شنیدم... یه چیزی که بود... همیشه بود. می خوام بگم تو هوا بود... ولی اگه هوا نبود هم اون بود. می خوام بگم دیگه نمی شنومشو ولی اون اگه صدا بود وقتی هوا نبود ، نبود. نه که بگم دیگه نیست ، ولی انگار واسه من دیگه نیست. شبه ، واسه همین می تونم خودم رو تو شیشه ی پنجره ببینم. دستامو باز می کنم. مثل همیشه خیلی آروم. دیشب خواب دیدم. می خواستم برقصم ولی نمی تونستم. پای راستمو می آرم بالا. آروم می چرخم. هوا نیست. صدا نیست. من نیستم. پای چپم رو می آرم بالا. دارم می چرخم. یه چیزی می شنوم که صدا نیست.  

 

نمی تونم برقصم. می افتم. نه این که تعادل نداشته باشم ها... نه.  یه چیزی رو نمی شنوم. یه چیزی که همه جا هست... این جا هست... خونه ی همسایه هست... همه جای تهران هست... اصلاً نروژ هم هست! پیش سولماز هست... پیش شقایق هست... اون پایین آلمان پیش سیمین هست... پیش مارال تو آمریکا... تو کانادا پیش پیام هست... تو فرانسه پیش محمد ، تو هلند پیش ستاره... نمی دونم چی شد که دیگه نمی شنومش...  یه چیزی رو یکی ازم گرفته. یا یه چیزی ازم گرفته شده. بعضیا هم بهم گفتن که لمسش می کردن و دیگه لمسش نمی کنن. 

 

می خوام برقصم. دستامو خیلی آروم باز می کنم. گوشامو تیز کردم. پای راستمو بلند می کنم. همه این جان. مسعود، پویا، لاله، ستاره، علی، پگاه، صبا، ... پای چپم رو بلند می کنم. 

 

 

 

نظرات 9 + ارسال نظر
سالاد فصل چهارشنبه 20 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 02:40 ب.ظ http://www.saladefasl.blogsky.com/

سلام


راستشو بخوای من چیزی نفهمیدم !!!

[ بدون نام ] چهارشنبه 20 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 03:36 ب.ظ

فقط گمش کرده ای !ولی هنوز هست وجود دارد ! بیلیو، می!

آرمان چهارشنبه 20 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 03:37 ب.ظ

من بودم که نوشتم!

leila چهارشنبه 20 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 05:22 ب.ظ

ghose nakhor kargadan to ham ye rooz mipari :) miam iran kolli miraghsim :)

شقایق چهارشنبه 20 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 08:36 ب.ظ

گوشامو بخشیدی به کی؟

[ بدون نام ] چهارشنبه 20 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 10:17 ب.ظ

یک چیزی بود که حالا نیست...
قشنگ بود
خواهش می کنم ، دوباره اینجا زود زود بنویس....

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 21 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:22 ق.ظ

کتمنت من کو پ؟گفته بودم که گم شده ولی هنوزوجودداره

تارا شنبه 23 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 08:19 ب.ظ

خوبیش به اینه که داستان نیست فقط یه نوشته ست.
مگه ستاره رفته هلند؟

maral دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1387 ساعت 03:59 ب.ظ

pishe man in paeen dige hichi nis...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد