در کفه ی ترازوی هیچ کس سنگینی نمی کنم.
کسی به خاطر من نمی آید،
کسی به خاطر من نمی ماند...
هیدروژن و نه از هوا سبک ترند،
و دوستت دارم از سرب سنگین تر...
کاش دوستت دارم هایم را خرج نکرده بودم.
حالا با کوله ای پر از هیدروژن و نه
در کفه ی ترازوی هیچ کس
سنگینی نمی کنم.
makan delam tang shode ...on sho dige
کاش ترازوهای دیجیتال اینقدر مد نشده بود. الان جسمی را رو ی ترازومی اندازند و یک عدد مزخرف دیجیتالی وزن را و یکی دیگر قیمت را نشان میدهد. کاش هنوز از آن ترازوهای سمبل عدالت وجود داشت...
اما انگار از آن مجسمه کذایی عدالت فقط شمشیرش مانده و اخمهای در هم رفته جناب داموکلس!
در این دنیای مجازی دیجیتالی مزخرف ( یعنی آراسته به زر !) و در این لابیرنتهای تو در توی شبکه های تنهایی شاید کسی به روی سگش نیاورد که هنوز وزنی داری و قافیه ای... اما هنوز برای ما موزون و مقفا و وزنه ای. نه وزنه و سربی در قلب - نه وزنه و زنجیری بر پا و دست- که وزنه ای جهت ایجاد تعادل.
بگذار شاهین تعادل ترازوی قدیمی ما - به سود تو - تا ابد نا متعادل بماند. همه تبعیض ها این گونه آغاز می شود.