به تو خیانت کردم. شاید آن لحظه که در آغوشت گرفته بودم، و در آینه خودم را می دیدم... چه لحظه ی باشکوهی بود... چه باشکوه است گناه...به تو خیانت کردم وقتی لباس هایت ا بوییدم. و مواظب بودم که سر نرسی،در عین حال که می ترسیدم بویت در شش هایم تمام شود. تو نمی دانستی...حتی آن لحظه که در آغوشت گرفتم برای بو کشیدنت اجازه نگرفته بودم.

 

خوابت را می بینم.مرا ببخش...مرا ببخش...

 

نظرات 7 + ارسال نظر
شیدا چهارشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 10:06 ب.ظ

کاملا درسته گناه باشکوهه.

maral پنج‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:15 ق.ظ http://wildflowerinstarlitheaven.blogspot.com/

Kheili ghashang bud makan.
Hala dige miay o miri hich be rooye kasifet nemiari?
Kasif.

کامیگولا یکشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 06:04 ب.ظ

دوباره می خواستم بنویسم چه عجب اما دیدم اولین کامنت گذارم. بعد دیدم که چقدر این پستت برای این کامنت من جالب در می آد. من هم خودمو می بینم هم خواب تورو به خدا تورو به خدا بسه
به خدا بسه
بسه
بسه بسه .بس........!

آرش خرم چهارشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 06:45 ق.ظ

You're not a sinner.
I think it must be the way of love ...

مهشاد سه‌شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 05:58 ب.ظ http://fallen-worm.blogfa.com

کم کم داشت باورم میشد که نمینویسی! :)

شاپور شاخدار جمعه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 02:00 ق.ظ http://www.everytimepeace.blogspot.com

خواهش می کنم! این حرف ها چیه عزیزم! بازم اگر خواستی خوابم رو. ببینی از نظر من موردی نداره

maral سه‌شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 07:31 ب.ظ http://wildflowerinstarlitheaven.blogspot.com/

man asheghe in postet shodam, ruzi yebar mikhunamesh.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد