یه پسر کوچولو می شناسم که تازه شروع کرده به خواب دیدن. آدما از یه سنی مغزشون امکان خواب دیدن رو پیدا می کنه. وقتی بهش اصرار می کنی که خوابشو تعریف کنه تا یه جایی می گه... بعد حوصله ش سر می ره می گه: اصلاً تو که خودت بودی اون جا!

 

من یه پسر کوچولو ام.منم مغزم نفهمیده که آدما باهام تو کله م نیستن. به خاطر همین خیلی وقتا تو ذوقم می خوره... می گم این که خودش هست! این که خودش می دونه...کاش بزرگ شم.

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
! پنج‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 05:40 ب.ظ

البته شاید یه کوچولو بزرگتر از یه کوچولو .
جوون ، دلت تو (too) ذوقش نخوره .

ورونیکا جمعه 17 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:21 ب.ظ

من وقتی بچه بودم بعضی وقت ها با امیر یه خواب می دیدیم و وقتی می فهمیدیم که داشتیم برای یکی تعریفش می کردیم...
خیلی وقته که دیگه فقط تو خوابم میبینمش و نمی دونم هنوزم میشه یه وقت هایی که داریم یه خواب رو برای دو نفر تعریف می کنیم؟!!!

کامیگولا دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:59 ب.ظ

از بزرگ شدن کیوان احساس خوشحالی آمیخته به هراسی دارم............................

saltarello چهارشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:27 ق.ظ http://paskoolasitto.blogspot.com

منم گفته بودم یه پسر کوچولویی، نگفتم؟
کاش بزرگ شی اما این پسرک سرزنده همیشه تو وجودت بمونه و از درودیوار بالا بره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد