دیگه ذهنم برای نوشتن اصلاً باز نیست. بعضی چیزا آدم رو می بندن. اصطلاحاً می گن تنس می کنن. بدجوری بسته شدم. فکرم از یه چیزایی اون طرف تر نمی ره. سطحی شدم. بعضی وقتا فکر می کنم جدی این چیزایی که برای من مهمه باید واسه ی آدم مهم باشه؟ فکر می کنم زندگی کردن همین کاریه که من دارم می کنم؟

 

از اینی که شدم می ترسم. می ترسم هیچ وقت این تنس باز نشه... می ترسم همیشه همه ی این چیزای بد مهم باشن... و همیشه بد بمونن...

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد