راه تو دوره راه تو دوره برو پشتک نزن

 

 

 

لباس هایم را در می آورم و بغلش می کنم. دستش که به موهای تنم می خورد جیغ می کشد. در حال اوق زدن می چپد توی توالت و حسابی بالا می آورد.

 

۲ بعد از نصف شب صدوبیست اتوبان نیایش. با فریاد صحبت می کنم. در را باز می کند و نرم بیرون می جهد. نمی توانم ترمز کنم. پشت سرم ماشین هست.

 

 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
سوگل پنج‌شنبه 29 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:58 ب.ظ http://guilty.blogsky.com

salam eyval weblog e bahali dary be manam sar bezan khoshhal misham bye

سگ های پوشالی جمعه 30 دی‌ماه سال 1384 ساعت 08:20 ق.ظ http://strawdogs.com

تفا بر این روزگار که نمی توان هر آنچه را که می یابی بگویی .
قبول حق با تو نمیشه . باید حذف می شد . من با این موضوع مشکلی ندارم . حداقل جراتشو داشته باش و بگو که گاهی ، چیزهایی، بنا بر مسائلی گفته نمی شن و یا نه تنها گفته نمی شن ، که مسکوت هم گذاشته میشن .
وا مصیبت ها که این اتفاق نه برای وبلاگامون ، که برای خودمون ، تو خودمون اتفاق بیوفته .
حداقل اگه نمی شه با صدای بلند گفت ، به خودمون که میشه گفت . نه ؟
لعنت به این روزگار و آدم های دوروی متظاهر پوشالیش

دی جمعه 30 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:38 ق.ظ

خداحافظ ماکان.خوب مینویسی بی آلایش و خالص نوشتن
کار هر کسی نیست.موفق باشی.

دی جمعه 30 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:52 ب.ظ

آره لعنت ...

مارال شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 06:39 ب.ظ

دستم که به موهای تنش خورد ..گرفتمشون لای انگشتام و کشیدم....
جیغ کشید...جیغ که نه...یه صدای عجیبی بود....

توی اتوبان بعد از نصف شب . اصلاً صحبت نمی کرد. در را باز کرد و منو هل داد بیرون.ترمز هم نکرد. پشت سرم پر از ماشین بود.

بامداد پنج‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 08:49 ب.ظ

مشکل از اون آدم بی موست ! کچل !‌

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد