چشم می خوریم. مغز. چهار صبح بره سفید. تازه می گویند ایرانی جماعت افسرده اند... نه خیر آقا! جا نبود بنشینیم خیر سرمان! بناگوش... زبان... ستاره... مغز... مغز یک گوسفند... مغز من... با تمام احساسات و افکارش... زبان من... خوردند تمام شد آقا! کجای کاری شما؟ دیر آمده ای زود هم می خواهی بروی؟ کاش از پاچه ام شروع نکنند لااقل...از مغز شروع کنند... از چشم...
سلام. ما هم از آشنایی با شما خوشوقت شدیم.
ستاره نمیخوریم دیگه!
خودت کله پاچه می خوری از کجا شروع می کنی؟
یه روزی گوسفندا هم از همون جا شروع می کنن به خوردنت.