در تمام آغوش ها
به جای آن که چفت بشوم
هرز می روم .
ـ می ترسم از این واژه های بی چشم و رو
که وسط شعرهایم می پرند یکهو .
شاید برای من
تنها دهان واژه ها کافی ست ـ
عاشق نیستم.
هرزه ام .
و این را تمام آغوش هایی
که از من رو گرفتند
و از چشم هاشان انداختند
ثابت کرده اند.
من می مانم و دهانی
که مدام اسمم را از آخر به اول تکرار می کند...
اگر چه احساس میکنم بعضی از واژه های شعرت اضافی هستن و میتونن حذف شن مثل شاید و هرزه ام دوم اما از پایان خوب شعر نمیشه ساده گذشت.......در شروع تازه خیلی شاعرتر شدی ماکان حتی زبان شعرها خیلی با قبل فرق داره و از نوشتن صرف فاصله گرفته...خوشحالم
شورشو در نیار لطفا!
من خیلی از این شعرت خوشم اومد
دیر کشفت کردم