هوا بو میدهد.

فرشته ها دیگر این طرف ها پیدایشان نمی شود.

و من برای همیشه از لبانت،

دندان هایت،

و لبخندت محروم شده ام.

مثل موهایت،

و پیراهنت که خیلی وقت است...

 

 

وای اگر فرشته ها برگردند

این بند سفید را با دست های خودم پاره می کنم.

 

 

 

 

 

نظرات 5 + ارسال نظر
نارنج جمعه 25 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 02:44 ق.ظ http://naranj.blogsky.com

از کنار برفها به این سادگی نگذر نگاه کن اینها جای پای پرندهای کوچک بر روی برفها نیست یکی روی برفها گریه کرده است

دختری که هیچ کس و جز تو نداره جمعه 25 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 02:52 ق.ظ http://banooyemah.blogsky.com

سلام
مسافری هستم به مقصد بهشت َ در این سفر به دنبال هم راهی میگردم که همسفر م باشد . همسفری متفاوت از دیگران با تفکر بالا و اهل علم و دانش با کوله باری از معرفت که همراهی ام کند شاید در این سرزمین یافتم

موفق باشی

فرشته ی یکی دیگه..هه... جمعه 25 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 02:45 ب.ظ

فکر میکنم خیلی سخت باشه و فکر میکنم یادش هم عالیه... اما با فکرش هم خوش باش فکر کنم بعد ترها... دیگه هیچی یادت نیاد...چرا همیشه همین جوریه؟ یعنی نمیدونن دوسشون داریم؟ یعنی براشون مهم نیست؟

سروش جمعه 25 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 05:09 ب.ظ

خیلی شخصی بود یا من چیزی نفهمیدم؟

فریدون مشیری دوشنبه 28 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 12:43 ب.ظ http://fereydoonmoshiri.com

بوی باران
بوی سبزه، بوی خاک
شاخه های شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید، برگ های سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمهء شوق پرستوهای شاد، خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک میرسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمه ها و دشتها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نیمه باز
خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دریغ از تو، اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من، اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما، اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشهء غم را بسنگ، هفت رنگش می شود هفتاد رنگ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد