یک دست مبلمان نو، یک میز تلویزیون، چند تا پشتی، یک تخت، یک میز بار، یک بخاری برقی، یک میز کامپیوتر، یک پیانوی رویال، چند کمد از چوب گردو، یک بوفه پر از کریستال، و یک مجسمه ی بزرگ از تو در گوشه های تنهاییم می چینم.
ولی حیف، وقتی وسط اتاق می ایستم، هیچ کدام دیده نمی شوند...
یه سری آدم که می شناسمشون یه چند تایی که اسمشون دوست صمیمیه دوستایی که باهاشون فوتبال می زنم دوستایی که باهاشون می رم کوه دوستایی که باهاشون می رم مسافرت دوستایی که باهاشون بحث می کنم دوستایی که باهاشون می رم دختر بازی دوستایی که باهاشون کار می کنم دوستایی که باهاشون کتاب می خونم دوستابب که با هم وقتمونو می گذرونیم دوستایی که از هم چیز یاد می گیریم دوست هایی که به هم کمک می کنیم
ولی حیف وقتی با اونام ، تو اونجا نیستی و فقط خاطتت تو ذهنمه ...
پس میتونی اگهی بدی فروش کلیه لوازم منزل..
همه رو حراج کنی غیر از اون مجسمه.
یه سری آدم که می شناسمشون
یه چند تایی که اسمشون دوست صمیمیه
دوستایی که باهاشون فوتبال می زنم
دوستایی که باهاشون می رم کوه
دوستایی که باهاشون می رم مسافرت
دوستایی که باهاشون بحث می کنم
دوستایی که باهاشون می رم دختر بازی
دوستایی که باهاشون کار می کنم
دوستایی که باهاشون کتاب می خونم
دوستابب که با هم وقتمونو می گذرونیم
دوستایی که از هم چیز یاد می گیریم
دوست هایی که به هم کمک می کنیم
ولی حیف
وقتی با اونام ، تو اونجا نیستی
و فقط خاطتت تو ذهنمه ...
نه
نمیدونم