(چراغ قرمز: رد نشو،فقط منتظر باش)


جواب تمام سؤال هایم را در آستین داری،
جواب نگاه هایم پیشکش جوراب هایت
که وقتی بهشان زل می زنم
یعنی جوابی برای سؤال هایت ندارم
بیخودی نگاهم نکن.


(چراغ زرد:الکی منتظر نمان،الکی رد نشو،فقط کاری بکن)


از سؤال هایت طفره می روم،
بغلت می کنم.
لا اقل انتظار دیدن جواب هایت را بیخودی نمی کشم...


(چراغ زرد چشمک زن: رد شو، اگر چه حق تو نیست)


حرف می زنم،
و می ترسم،
خسته می شوم...
ازجوراب ها و آستین ها،
تمام لباسها،
تمام چراغ ها،
نگاه هایم،
و هر سؤالی که از آدم جواب می خواهد.
نه...از تو خسته نمی شوم،
از تو طفره می روم: 
           بغلت می کنم



(چراغ سبز:رد شو،به شرط این که آن طرف چهار راه کسی قرمز رد نکرده باشد)




سکوت می کنیم،
وبا صدای بوق پشت سریهامان
آرام می شویم.
از همه چیز به توطفره می روم...
خستگی ام از آستین ها و جوراب هایم بیرون می ریزد...
گاهی وقت ها سکوت بهترین چیز است،
حتی اگر با بوق ها و جریمه ها همراه باشد...

نظرات 2 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 30 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 05:21 ب.ظ

«از همه چیز به تو طفره میروم...»
و وقتی من «همه چیز »تو میشوم...
وقتی تو از من طفره میروی!...
دلم می خواهد با تمام وجودم...قبرم را بغل کنم!

Umit سه‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1383 ساعت 11:34 ب.ظ

انقدر کنسرت رفتی و Deep Purple گوش دادی و به Vocal ها ایراد گرفتی و سیگار نکشیدی که کاملا مخت گوزیده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد