به قلب تو اعزامم می کنند.
چه قدر بی رحمند...
و چه قدر رنج می کشم...
کاش کف پاهایم
درست مثل قلبت صاف بود
و چشمانم
مثل دروغ هایت ضعیف...
دو ماه گذشت...
و من
بیش تر از تمام سال های زندگیم
آموزش دیده ام.
می دانم که مشمولم.
- همه می دانند -
ولی...
تو معافم کن !
سلام ماکان جون .. خوبی عزیز ؟! اشکال نداره آدم تا نره سریازی مرد نمیشه..!! خوشحال میشم به منم یه سری بزنی { تیادل لینک }
.:: آرزومند آرزوهایت نوید ::.
??soldier shodi
??soldier of fortune
بعضی وقتها شهوت انگیز مینویسی
من هم شعر میگم شعر که نه مینویسم روز رنج را به خاطر می اورد و شب شهوت را در کدامین روز یا شب به خاطر بیاورمت دیدین من شعر نمی گم شعراتون از خوب بهتره
سلام دیشب دوباره شعر هاتو نو خوندم اول بگم که من وبلاگ دزدی کردم یکی یادش رفته بود سایت شما رو ببنده من هم فضولیم گل کرد بگذریم چقدر این شعرت ضد و نقیض داره دوست دارم راجع به شعرت تون برام بنویسید به نظر من شما کسی رو خیلی دوست دارید مثلا یک دخترو اما چرا وقتی به قلب اون اعزام میشین رنج میکشین؟ جالبه ! و چرا میخان اون معافتون کنه این هم جالبه !باز هم ببخشید از وبلاگ دزدی من منتظر جوابتون هستم اگه لطف بکنید تو را من چشم در راهم این هم شاعرانش