من نمی خواستم سیاه باشم. مسنجر سیاهم کرد. تو رو هم آبی کرده... بدون این که بخوای آبی باشی... بدون این که اصلاً  آبی باشی...

رنگ ها توی مسنجر مُهمن. وقتی تو آرشیوم می رم قدیمیاش همه سیاهه. وقتی میام اون وسط مسطا آبی هم میاد توش. بعدش یه مدت خود من هم با فوت آبی می نویسم. شاید دوست دارم آبی باشم... ولی نمی تونم. کم کم هی از آبیا کم می شه تا... به این آخرا که می رسم... همه ش سیاهه. همه ش.




کاش من آبی بودم.

نظرات 4 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 6 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 04:10 ب.ظ

وبلاگت خیلی تیمیسه
با تبادل لینک چه طوری
WwW.Fbi.BlOgSky.CoM

بامداد چهارشنبه 6 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 04:51 ب.ظ

...

جمشید چهارشنبه 6 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 04:58 ب.ظ

manam migam kash abi budam ,vali na to massenger balke to zendegim in moheme.

تخم نمیکنم اسممو بگم. چهارشنبه 6 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 06:28 ب.ظ

نمیدونم عالیجناب کرم بود، کریزی دایموند بود، فراجایل دریمز بود کی بود که نوشته بود این کسایی که تا کامنت نگیرن آپدیت نمیکنن چقدر خنده دارن (نقل به مضمون)

من هم قبول دارم. نمی دونم بعضی وقتا یادم می ره.شرمنده.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد