نمی خواهم دستهایت را باز کنی
فقط قدمی سمت من بردار
خودم بغلت می کنم

نگو که دوستم داری
تنها لبخندی بزن
می گویم : من هم.

نمی خواهم کم بیاورم.
 به خاطر هر حرکتت
به خودم می گویم:
این یعنی دوستم دارد
این یعنی...

نظرات 6 + ارسال نظر
فدرا شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 09:19 ب.ظ

(من اولین نفر هستم)
فدات بشم... چه قدر لطیف نوشته بودی....چه قدر بهت میاد این جوری نوشتن.......

ف شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:48 ب.ظ http://myopica.blogspot.com

خیلیا تو این لحظه ای که تو اینو نوشتی همینو میخواستن ..
اندکی صبر... سحر نزدیک است

خودکار آبی یکشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:44 ق.ظ http://not-early.blogspot.com

این کم آوردنه ؟ نه کم آوردن نیست . اسمش یه چیزه دیگه ست که نمی دونم چیه .

ثمین یکشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 08:51 ق.ظ

ادم این جور موقع ها قوه ی تخیل خفنی پیدا می کنه!!
من توهم می زنم!

بامداد یکشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:12 ق.ظ

...

نیم نگاه یکشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 09:46 ب.ظ http://...

نه من کم نمی آورم و هیچ وقت هم فکر نخواهم کرد که او مرا دوست دارد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد