تا ۶-۷ ساعت دیگه می ری...می دونم که برمی گردی...
می دونم که بیشتر از یه ماه هم از هم دور بودیم...ولی نه به این فاصله، رفیق مالیخولیایی من.

نمی آم فرودگاه . وقتی خواهر رفت من گریه نکردم .بعداٌ به اونایی فکر کردم که گریه کردن...صمیمی ترین دوستاش... و فکر کردم اگه تو بری...صمیمی ترین دوست من! ...و گریه کردم.

می دونم که بر می گردی... و اونوقت ما هیچ وقت با هم به این فاصله نبوده ایم...اینقدر نزدیک. مثل یک ماه بعدش ... و تمام یک ماه های بعد.


دوستت دارم.



پ ن: الان ساعت ۴:۲۵ صبحه. نمی دونم چرا این خطوط نصفه نیمه میان...ونتونستم درستش کنم.
پ ن ۲ :عکس اون بچه ای رو که پست های قبل راجع بهش حرف زدم با هزار بدبختی و فلاکت پای مطلبش گذاشتم.اولین عکس وبلاگمه.
پ ن۳ : الان ساعت۵:۱۱ صبحه . آدم دلش نمی آد توی این بلاگ اسکای با نوشتن یه مطلب، یه مطلب دیگه رو بفرسته تو آرشیو... من دچار یه غم بزرگ و خوشایندم. به یه آدمی قول دادم هر وقت آنلاین می شم واسه ش آفلاین بذارم...این جوری یه وبلاگ دو نفره هم دارم : یکی می خونه و یکی می نویسه. باهاش درباره ی غمم صحبت کردم...درباره ی...یک تابستان احمق.برم بخوابم...پانوشتم از مطلبم بیشتر شد!!!

نظرات 4 + ارسال نظر
درد مشترک چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 10:03 ق.ظ http://akharebazi.persianblog.com

گاهی نمی دونم چی باید بگم........۱ دقیقه سکوت!!2

بامداد چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 10:56 ق.ظ

...

مانی جمعه 2 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 01:37 ب.ظ http://mani-art.cjb.net

آخرش همه تنهان! نمیگم دل نبند چون مزخرف ترین حرف دنیاس!‌ نه! ببند خوبشم ببند ولی این چرت و پرت من یادت نره......

سیاوش و پویا سه‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 05:02 ق.ظ

اره خود خودمونیم طرفدارا و رفیقای مرام بازو پایت ...به جز این رفیق مالیخولیاییت با مام پایه ی سکس هستی یا نه؟ منتظر جوابتیم رئیس...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد