اَه...هیچکدوم عنوان نداره...مسخره!



پدر بالا می رود.
مادر صندلی را نگه می دارد.
پدر حلقاویزش می کند ؛ پایین می آید.
مادر صندلی را کنار می کشد؛ قربانی را نگاه می کند.
پدر لبخند می زند؛ سرش را تکان می دهد.
مادر کلید را می زند؛ قربانی روشن می شود.
نظرات 6 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1382 ساعت 08:11 ق.ظ

!!!perfect

سروش سه‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1382 ساعت 12:48 ب.ظ

خوبه آقا ادامه بده

آرش سه‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1382 ساعت 01:05 ب.ظ http://aiehaiezamini.blogsky.com

پدر روشن نعمت بزرگی است! زمینی (ع)

دوباره خر سه‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1382 ساعت 05:53 ب.ظ

مرسی از اینکه برام صندلی پیدا کردی .

حسن سه‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1382 ساعت 06:05 ب.ظ http://bandargaz.blogsky.com

عزیز مبت خوبه یه کم شلوغ ترش کن بهتر می شه

ب پنج‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1382 ساعت 07:28 ب.ظ

بابات لو رفتن من معذرت میخوام ! تکرار نمیشه سیب زمینی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد