ـ نه...من دو هفته س تو رختخوابم...حالم خیلی خرابه...آنفولانزا... ـ اِ؟منم یه هفته تو بیمارستان بودم. ـ نه...چرا آخه؟ ـ خودکشی. ـ با چی؟ ـ سم.احساس می کردم باید یکی دیگه باشم...می دونی... ـ ایول.پس چرا فقط یه هفته؟ ـ یعنی چی؟ ـ خب بیمارستان روانپزشکی...شک مغزی...خیلی حال می ده ها...! ـ مگه تو هم...؟
من گردم.کمی از پوستم رو کنده ن؛ولی نتونستن سرخم کنن. روی تمام بدنم چشم دارمو بهم می گن سیب زمینی.
آخ جون تیمارستان ... میخوامممممم
من هم میام تیمارستان
تا حالا بستری شدی تو تیمارستان که اینا رو می گی؟!!!
فکر نمی کنم جایی گفته باشم که این دیالوگ منه...:)